تکفیر مسلمانان همان گونه که مخالف قرآن هست، مخالف با سنّت پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله نیز مىباشد که به برخى از روایاتى که در معتبرترین کتابهاى اهل سنّت آمده اشاره میکنیم:
الف: نهى شدید از تکفیر مسلمانان:
على علیه السلام و جابر از پیامبر گرامى صلی الله علیه وآله نقل کرده اند که فرمود:
… أهل لا إله إلاّ اللّه لا تکفّروهم بذنب ولا تشهدوا علیهم بشرک(۱)؛ گوینده «لا اله إلاّ اللّه» را به خاطر گناهى تکفیر نکنید و آنان را به شرک متهم ننمایید.
عائشه میگوید: از پیامبر گرامى شنیدم که فرمود:
لاتُکَفِّروا أحَدا من أهْلِ القِبْلَه بِذَنْبٍ وإنْ عَمِلُوا بِالْکَبائر(۲)؛ هیچیک از اهل قبله را به خاطر گناه، تکفیر نکنید اگرچه گناهان بزرگ انجام داده باشد.
ب: کفر کسى که دیگران تکفیر کند:
بخارى از ابوذر نقل میکند که از پیامبر گرامى (صلى الله علیه وآله ) شنیدم که فرمود:
لاَ یَرْمِی رَجُلٌ رَجُلاً بِالْفُسُوقِ، وَلاَ یَرْمِیهِ بِالْکُفْرِ، إِلاَّ ارْتَدَّتْ عَلَیْهِ، إِنْ لَمْ یَکُنْ صَاحِبُهُ کَذَلِکَ(۳)؛ اگر کسى فردى را به گناه و یا کفر متهم کند و آن فرد اهل گناه و کفر نباشد، آن گناه و کفر به خود گوینده برمیگردد.
عبد اللّه عمر از پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله نقل کرده که فرمود:
أیُّما رَجُلٍ مسلم کَفَّر رجُلاً مُسْلِماً فَإنْ کانَ کافِرا، وَإلاّ کانَ هُوَ الکافِرُ(۴)؛ هر مسلمانى مسلمان دیگرى را به کفر متهم سازد، اگر او کافر نباشد، خود گوینده کافر میگردد.
عبد اللّه عمر نیز از پیامبر گرامى صلى الله علیه وآله نقل کرده که فرمودند:
کُفُّوا عَنْ أهْلِ لا إلهَ إلاّ اللّهُ لا تُکَّفِرُوهُمْ بِذَنْبٍ، مَنْ أکْفَرَ أهْلَ لا إلهَ إلاّ اللّه فَهُوَ إلَى الْکُفْرِ أقْرَب(۵)؛ از تکفیر گویندگان «لااله إلاّ اللّه» دست بردارید و آنان را به خاطر گناه، به کفر متهم نکنید، آن کس که اهل توحید را به کفر نسبت دهد خود او به کفر نزدیکتر است.
ج: حرمت قتل اهل قبله:
بخارى در صحیح خود از انس بن مالک از رسول خدا ( صلى الله علیه وآله) نقل مىکند که فرمود:
مَنْ صَلَّى صَلاَتَنَا، وَاسْتَقْبَلَ قِبْلَتَنَا، وَأَکَلَ ذَبِیحَتَنَا، فَذَلِکَ الْمُسْلِمُ الَّذِی لَهُ ذِمَّهُ اللَّهِ وَذِمَّهُ رَسُولِهِ، فَلاَ تُخْفِرُوا اللَّهَ فِی ذِمَّتِهِ(۶)؛ کسى که مانند ما نماز بخواند و به طرف قبله بایستد و از گوشت ذبح شده ما بخورد پس او مسلمان است و در پناه خدا و رسول، عهد خدا را درباره او نشکنید.
د: حرمت قتل کسى که از ترس اسلحه، اسلام بیاورد:
مسلم در صحیح خود از اسامه بن زید نقل میکند که گفت:
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) ما را به جنگ قبیلهاى فرستاد، هنگام صبح در میان قبیله حُرَمه از جُهَینه بودیم، مردى از افراد قبیله را تعقیب کردم، گفت: «لا اله إلاّ اللّه»، با نیزه او را از پا درآوردم، احساس کردم کار بدى کردهام و لذا به پیامبر گزارش دادم، فرمود: أَقَالَ لاَإِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَقَتَلْتَهُ؛ آیا کسى را که لا اله إلاّ اللّه گفت، کشتى؟ عرض کردم: اى رسول خدا صلى الله علیه وآله إِنَّمَا قَالَهَا خَوْفًا مِنَ السِّلاَحِ؛ ! او براى حفظ جان و ترس از اسلحه آن را گفت.
حضرت فرمود: أَفَلاَ شَقَقْتَ عَنْ قَلْبِهِ حَتَّى تَعْلَمَ أَقَالَهَا أَمْ لاَ. فَمَازَالَ یُکَرِّرُهَا عَلَىَّ حَتَّى تَمَنَّیْتُ أَنِّی أَسْلَمْتُ یَوْمَئِذٍ؛ مگر تو قلبش را شکافتى تا بدانى که راست مىگوید یا خیر؟ پیامبر این سخن را مُدام تکرار میکرد و من آرزو کردم که اى کاش امروز مسلمان میشدم.
سعد بن وقّاص مىگوید: من هیچ مسلمانى را نمیکشم تا ذوالبطین یعنى اُسامه او را بکشد. شخصى پرسید: مگر خداوند نفرموده است: «وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَتَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلَّهِ»؛ کافران را بکشید تا فتنهاى نباشد و همه دین براى خدا باشد.
سعد وقّاص گفت: «ما جنگ کردیم تا فتنهاى نباشد، ولى تو و یارانت جنگ مىکنید تا فتنه باشد»(۷)
ه: حرمت قتل کسى که پس از کشتن مسلمانان، اسلام بیاورد:
در روایت دیگرى نقل مىکند که: اسامه بن زید یکى از مشرکان را پس از آن که «لا اله إلاّ اللّه» به قتل رساند، وقتى به پیامبر گرامى ( صلى الله علیه وآله ) قضیه را خبر دادند، حضرت اسامه را احضار نمود و به او فرمود: چرا وى را کشتى؟ پاسخ داد: یَا رَسُولَ اللَّهَ أَوْجَعَ فِی الْمُسْلِمِینَ وَقَتَلَ فُلاَنًا وَفُلاَنًا – وَسَمَّى لَهُ نَفَرًا – وَإِنِّی حَمَلْتُ عَلَیْهِ فَلَمَّا رَأَى السَّیْفَ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ؛ یارسول اللّه، قلب مسلمانان را بهدرد آورد، تعدادى از مسلمانان را کشت، هنگامى که خواستم وى را به قتل رسانم، چشمش که به شمشیر افتاد، «لا اله إلاّ اللّه» گفت. پیامبر اکرم ( صلى الله علیه وآله ) فرمود: با این حال وى را کشتى؟ پاسخ داد: آرى(۸). روز قیامت با «لا اله إلاّ اللّه» چه خواهى کرد؟
در ادامه حدیث آمده که حضرت چندین بار فرمود: فَکَیْفَ تَصْنَعُ بِلاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ إِذَا جَاءَتْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ؛ فرداى قیامت با کلمه «لا اله إلاّ اللّه» چه خواهى کرد؟ عرضه داشت: یا رسول اللّه برایم طلب مغفرت کن(۹).
پی نوشتها:
- المعجم الأوسط، ج ۵، ص ۹۶، مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۱۰۶.
- مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۱۰۶ و ۱۰۷.
- صحیح بخارى، ج ۷، ص ۸۴، ح ۶۰۴۵، کتاب الأدب، ب ۴۴ ، باب مَا یُنْهَى مِنَ السِّبَابِ وَاللَّعْنِ.
- کنز العمال، ج ۳، ص ۶۳۵ از سنن أبى داود و مسند أحمد، ج ۲، ص ۲۲ با اندک تفاوت.
- معجم الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۱۱؛ مجمع الزوائد، ج ۱، ص ۱۰۶؛ جامع الصغیر، ج ۲، ص ۲۷۵؛ کنز العمال، ج ۳، ص ۶۳۵ و فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج ۵، ص ۱۲.
- صحیح بخارى، ج ۱، ص ۱۰۲، ح ۳۹۱، کتاب الصلاه، باب فضل استقبال القبله.
- صحیح مسلم، ج۱، ص ۶۷، ح ۱۸۰، کتاب الإیمان، ب ۴۰، باب تَحْرِیمِ قَتْلِ الْکَافِرِ بَعْدَ أَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ.
- صحیح مسلم، ج۱، ص ۶۷، ح ۱۸۰۱.
- صحیح مسلم، ج ۱، ص ۶۸، ح ۱۸۱، کتاب الإیمان، باب تَحْرِیمِ قَتْلِ الْکَافِرِ بَعْدَ أَنْ قَالَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ.