مخالفین وهابیت در آغاز کار

وهابیت
بازدید: 18

بنا به مستندات حتمی تاریخی پدر و برادر محمد بن عبد الوهاب به عنوان نخستین مخالفان وی در افکار تندگرایانه اش بودند. تا جایی که برادرش سلیمان بن عبد الوهاب در رد افکار وشخصیت اوکتابی به نام ‌«الصواعق الاکهیه فی الرد علی الوهابیه» نوشت. وی در ص ۱۸ کتاب خود می نویسد « محمد برادرم، که بر او باد از خدا آنچه را که استحقاق دارد، پیغمبر را همواره به عبارتهای گوناگون مورد عیب جویی قرار می داد و یکی از آن عبارتها این بود که می گفت: عصای من بهتر از محمد (ص) است زیرا من از این عصا استفاده می کنم ولی محمد (ص) مرده است و هیچ استفاده ای ندارد. »
محمد(بن عبدالوهاب) به علت همین مخالفتها اقدام به سفر به شهرهای عراق- شام و ایران کرد که البته به دلایلی موفق به سفر به شام نمی شود و نزد پدرش باز می گردد و شروع به تبلیغ مسلک خود می کند و پس از فشارهای زیاد این بار به اصفهان رفت و مدت چهار سال در آن شهر علوم دینی، فقه و اصول و فلسفه مشاء و اشراق و تصوف را آموخت و سپس به قم رفت و پس از ورود به قم از مذهب حسنی حمایت کرد.
پس از بازگشت از سفر اصفهان و قم همچون گذشته در زادگاهش به تبلیغ عقاید خود پرداخت و همچنان درباره انحراف مردم و بدعت و شرک و خرافات سخن به میان می آورد تا اینکه منازعات سختی بین خود و خانواده اش اتفاق افتاد ولی در همین حال در سال ۱۱۵۳ ‌ ﻫ . پدرش عبدالوهاب درگذشت و او توانست آشکارا به تبلیغ عقاید خود بپردازد. از آنجا که پدرش یکی از مخالفین سر سخت او بود تا زمان حیاتش اجازه تبلیغ آشکار عقاید خود را نداشت اما پس از مرگ پدر عقاید و اعتقادات خود را در کتابی بنام التوحید جمع آوری کرد و مذهب خود را علناً در نجد و حجاز اعلام کرد.
او پس از نوشتن کتابش و تبلیغ وسیع تر عقایدش مورد اعتراض اکثر مردم نجد قرار گرفت در همین زمان از شهر حجاز خارج شد و به شهر عیینه رفت و نزد امیر آن (ابن معمر) پناه گرفت و سپس به درعیه رفت و به امیر آن ابن سعود پناهنده شد و با ابن سعود پیوند بست این پیوند در سال ۱۷۴۶م- ۱۱۵۸ ﻫ . بسته شد و به دنبال این پیوند جمعی از بزرگان و ثروتمندان از او حمایت می کردند. پس از این پیمان بود که بوسیله شمشیر و زور بزرگان و ابن سعود اقدام به پیشروی نظامی و غارت و قتل و عام مردم کردند.
بدین ترتیب تحت پوشش جهاد در راه خدا و امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با شرک که دعوت وهابیت مدعی آن بود، قدرت سیاسی و نظامی ابن سعود نیز مشروعیت و گسترش یافت.
از دیگر مخالفان محمد بن عبدالوهاب علمای مکه بودند که حکم به الحاد و کفر و شقاوت او کرده اند و او را خبیث و بی حیا و کوردل و گناهکار معرفی نمودند و گفته اند او شخصی دروغ گو و تحریف کننده آیات قرآن و تهمت زننده به خدا و منکر قرآن است و او را همواره بارها لعن کرده اند از جمله این علما به یک مورد اشاره می کنیم:
شیخ جمیل افندی صدقی الزهادی یکی از علمای سنی است در کتاب خود بنام (الفجر الصادق) ص ۱۷ چنین گفته است :« او در ابتدای کار خود از طلاب دیینه بود که بین مکه و مدینه به قصد کسب علم نزد علمای آن دو بلاد رفت وآمد می کرد و یکی از کسانی که محمد در مدینه از وی کسب علم می کرد شیخ محمد بن سلیمان کردی و شیخ حیا‌ت سندی بود و این دو شیخ و سایر اساتید در سیمای او خلافکاری و کفر و الحاد می دیدند و می گفتند که به زودی خداوند این فرد را گمراه خواهد کرد و بوسیله او نیز افراد شقی و بد نیتی نیز گمراه خواهند شد و عاقبت کار او به همین گونه نیز به پایان رسید».

برچسب ها: محمد_بن_عبد_الوهاب, وهابیت
نوشتهٔ بعدی
آیه ده سوره روم در بیانات حضرت زینب کبری (س)
نوشتهٔ پیشین
معرفی کتاب الغدیر

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.