پس از واقعه غدیر و ابلاغ ولایت و امامت علی علیه السلام به مردم و پخش خبر آن در بلاد و جزیره، مردی به نام «جابر بن نضر» یا بنا به گفته برخی به نام «حارث بن نعمان» حضور پیامبر آمده عرض کرد: ای رسول خدا، به ما امر کردی که یگانگی خدا و رسالت تو را تصدیق کرده و حج و زکات به جا آوریم، همه پذیرفتیم. اما به این مقدار بسنده نکردی و حال علی بن ابی طالب، پسر عمویت را به همه ما ترجیح میدهی و فرمودی: «من کنت مولاه فعلی مولاه»
آیا آنچه درباره این موضوع گفتی، از سوی خدا بود یا خواست خودت را مطرح کردی؟
رسول خدا در جواب وی فرمودند: سوگند به آن خدایی که جز او معبودی نیست، آنچه گفتم به دستور خداوند بوده است.
آن شخص پس از آنکه چنین پاسخی را شنید، به پیامبر پشت کرد و رفت تا شترش را سوار شود اما در بین راه با خدا گفت: اگر آنچه (محمد) می گوید حق است، فرمان بده از آسمان بر ما سنگ ببارد یا عذابی دردناک به سوی ما روانه ساز. وی هنوز سوار بر شترش نشده بود که ناگهان سنگی از آسمان بر سر او فرود آمد و او را کشت. به دنبال این واقعه آیات اول تا سوم سوره معارج نازل شد:
سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ﴿۱﴾
تقاضا کننده ای تقاضای عذابی کرد که واقع شد!
لِلْکَافِرِینَ لَیْسَ لَهُ دَافِعٌ ﴿۲﴾
این عذاب مخصوص کافران است، و هیچکس نمیتواند آن را دفع کند.
مِنَ اللَّهِ ذِی الْمَعَارِجِ ﴿۳﴾
از سوی خداوند ذی المعارج است (خداوندی که فرشتگانش بر آسمانها صعود میکند)
نام ۳۰ نفر از دانشمندان اهل سنت که معتقدند این آیات در روز «غدیر خم» و بعد از گفتار آن مرد نازل شده است، در کتاب الغدیر ذکر شده است. (الغدیر، ج۱، ص ۲۳۹)
رخداد غدیر تنها یک حادثه تاریخى نیست، غدیر، تنها نام یک سرزمین هم نیست، غدیر یک تفکر است، آیتی است از تداوم خط نبوت، چشمه اى است که تا پایان هستى مى جوشد، غدیر، روز اکمال دین، اتمام نعمت و موجب خشنودى حق تعالی است، روز بزرگ، روز گشایش و روز تکامل است، غدیر، نه تاریخ است، نه جغرافیا و نه روایت، بلکه ولایت است، پیشوند غدیر، رسالت است و پسوند آن، ولایت و امامت.