برای شناخت اثر جریان روشنفکری در زمان حال و در اعتقادات دینی جامعه، ناچار از شناخت تاریخچه آن هستیم. بحث های مفصلی در این خصوص نیز انجام و کتب و مقالات متعددی نگاشته شده است. ما صرفاً در حد ضرورت و نظر به هدف سلسله مطالب، به گزیده ای از آن، اشاره مختصری می نماییم:
جریان روشنفکری درقرون وسطی پا گرفت. دانشگاههای آن دوره محل تحصیل قشری بوده که به طور نسبی از قشر حاکم فئودال مستقل بودند.قرون دوازدهم و سیزدهم میلادی که از سدههای آخر قرون وسطی بهشمار میروند، مهبط پیدایش و مهد پرورش روشنفکری در غرب میباشند. قرون پانزده و شانزده میلادی، سرآغاز رشد علوم و فنون و تحولات فکری و اجتماعی در اروپاست. بدین ترتیب، روشنفکری در غرب، یک نهضت آزاد اندیشی بود، برای رهایی از حاکمیت افکار کلیسا. به بیان سادهتر، دانشمندان غربی، بعد ازانقلاب فرانسه و یا مدتی قبل از آن، به این نتیجه رسیده بودند که دانش، فکر و فهم آنها از صاحبان کلیسا بیشتر است. در یکصد سال گذشته، حوزه اندیشه در کشور ما، شاهد تکرار، تکرار و بازهم تکرار بوده است. چهارچوب اندیشهای نو توسط هیچ متفکر، نواندیش، روشنفکر و دگراندیشی عرضه نگشتهاست.[۱]
جریانات روشنفکری نخستین بار در زمان به وقوع پیوستن انقلاب فرانسه تلاش نمودند تا اندیشههای خود را در جامعه اشاعه دهند. این قشر که برآمده از جریان آزادی های سیاسی آن دوره بودند تلاش نمودند انسانمداری، افکار لائیک و لیبرالیسم را در جامعه رواج دهند. روشنفکران قرن ۱۸ مانند سخنگویان بورژوازی عمل میکردند و سعی در توجیه روابط حاکم بر جامعه آن روز داشتند. در قرن نوزدهم گروه جدید از روشنفکران سوسیالیست قوت گرفتند و برعکس روشنفکران نسل پیش علیه بورژوازی تبلیغ میکردند. ضد امپریالیسم در قرن بیستم نیز تأثیرات خود را بر روشنفکران به صورت ملموس تداوم بخشید.[۲]
در اینجا مناسب است که نظر به شناخت دقیق و نزدیک یکی از اندیشمندان برجسته دوران اوج روشنفکری در ایران که پس از سالها تحصیل حوزوی، مباحثات روشنفکری، جلسات ادبی و مبارزات انقلابی، اکنون سکان هدایت جمهوری اسلامی ایران را در دست دارند -حضرت آیت الله خامنه ای- نگاهی به اهمیت شناخت تاریخچه این جریان از دیدگاه ایشان بنماییم:
«نمیدانم آیا جوانان نسل ما و نسل انقلابی، تاریخچه این صدوپنجاه، دویست سال را درست خواندهاند یا نه؟ من همه دغدغهام این است که جوان انقلابی امروز، نداند مابعد از چه دورانی، امروز در ایران مشغول چنین حرکت عظیمی هستیم. تاریخچه این صدوپنجاه، دویست سال اخیر -از دوران اواسط قاجار به این طرف؛ از دوران جنگهای ایران و روس به این طرف- را بخوانید و ببینید چه حوادثی بر این کشور گذشته است. یکی از این حوادث، ایجاد جریان روشنفکری وابسته است. نمی شود بگوییم در ایران روشنفکر نداشتیم. همیشه و در همه عصرها و دورانها، روشنفکرانی بودهاند؛ مردمانی که جلوتر از زمان خود را می دیدند و بر همین اساس می اندیشیدند و حرکت می کردند. اما غربِ مسلّطِ به فنآوری و علم، روزی که خواست در ایران، پایگاه تسلّط خودش را مستحکم کند، از راه روشنفکری وارد شد.»[۳]
«روشنفکری ایران، متأسفانه بیمار و وابسته متولّد شد. چند نفری هم که آدمهای سالم و خالصی بودند، گم شدند. بقیه، وابسته بودند. بعضی وابسته به روسیه آن روز -مثل میرزافتحعلی آخوندزاده- یا وابسته به اروپا و غرب -مثل میرزا ملکمخان و امثال اینها- بودند. این کارها در داخل ایران شده بود؛ لکن بُردی نداشت. کسانی که از اوّل روشنفکری ایران را بنیانگذاری کردند اساساً آدمهای ضدّدین بودند.»[۴]
پی نوشت ها:
[۱] علی آقاجانپور، روشنفکری و روشن اندیشی، مهر ۱۳۸۸ خورشیدی
[۲] ذیل واژه «روشنفکری» در https://fa.wikipedia.org
[۳] بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار جمعی از کارگزاران فرهنگی، ۱۳۷۱/۵/۲۱
[۴] بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در دیدار اعضای شورای نمایندگان ولیفقیه در دانشگاهها، ۱۳۷۳/۶/۲۲