حدیث «نَحنُ مَعاشِرَ الانبیاءِ لا نُوَرِّثُ ما تَرَکناصَدَقَه» عبارتی که ابوبکر برای مصادره فدک به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) منتسب کرد و براساس آن، فدک را صدقه خوانده و به وارثان پیامبر واگذار نکرد.
مسلم در صحیح خود از همسر پیامبر چنین نقل می کنند که عایشه می گوید:
فاطمه (علیها السلام) دختر پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) برای ابوبکر پیغام فرستاد و ارث خود را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از آن چیزهایی که خداوند در مدینه به ایشان بخشیده بود و نیز باقی مانده خمس خیبر، مطالبه نمود.
ابوبکر به او گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گفته است:
«لا نورث ما ترکناه صدقه»
«ما چیزی به ارث نمی گذاریم، آن چه از ما میماند صدقه است»
آل محمّد فقط میتوانند از آن مال استفاده کنند. به خدا سوگند! من صدقه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را از همان حال که در زمان حیاتش بوده هیچ تغییر نخواهم داد و درباره آن همان کاری را خواهم کرد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) انجام میداد.
بدین وسیله ابوبکر از دادن حتی بخشی از آنها به فاطمه (علیها السلام) خودداری کرد، و فاطمه (علیها السلام) نیز بر ابوبکر خشم گرفت و او را طرد کرد و با وی سخن نگفت تا از دنیا رفت … (صحیح مسلم جلد ۵ صفحه ۱۵۳، کتاب الجهاد و السیر)
حدیث «لا نورث» از چند جهت دارای اشکال اساسی است
اولا، قرآن مجید میفرماید:
«وَ وَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ …» (قرآن کریم، سوره نمل، بخشی از آیه ۱۶)
و سلیمان وارث داوود شد (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)
همچنین قرآن مجید از زبان زکریّا (علیه السلام) این گونه نقل مینماید:
«وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِیَ مِنْ وَرَائِی وَکَانَتِ امْرَأَتِی عَاقِرًا فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا (۵) یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا (۶)» (قرآن کریم، سوره مریم، آیات ۵ و ۶)
و من از بستگانم بعد از خودم بیمناکم (که حق پاسداری از آئین تو را نگاه ندارند) و همسرم نازا است، تو به قدرتت جانشینی به من ببخش. (۵) که وارث من و آل یعقوب باشد و او را مورد رضایتت قرار ده. (۶) (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)
بدیهی است که هرچه بر خلاف کتاب خدا باشد به طور حتم و ضرورت مردود است، زیرا حقیقت معنای میراث در لغت و در شرع عبارت است از انتقال آن چه که از ارث گذارنده بر جای مانده است به وارثان او بعد از فوتش – چه مِلک باشد چه حق – آن هم مطابق با حکم الهی که در فقه بیان شده است.
ثانیا، بسیاری از محدثان و علمای اهل سنت از جمله ابوالقاسم بغوی، ابوبکر شافعی، ابن عساکر، جلال الدین سیوطی، ابن حجر مکی و متقی هندی به این مطلب تصریح نموده اند که این حدیث را فقط ابوبکر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کرده و هیچ صحابه دیگری آن را از ایشان نشنیده است، نه دامادش امیر مؤمنان علی (علیه السلام)، نه عمویش عباس، نه دخترش فاطمه زهرا (علیها السلام)، و نه همسرانش و نه حتی عایشه دختر ابوبکر !!! با این وجود که آنان به این موضوع و این حدیث بیشتر از هر کسی نیاز داشتند و ابوبکر هیچ احتیاجی به دانستن آن حکم نداشت. برای نمونه سه مورد ذکر شده است:
حافظ جلال الدین سیوطی در کتاب تاریخ خلفاء میگوید: ابوبکر گفت: من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود:
إنّا معاشر الأنبیاء لا نورث ما ترکناه صدقه.
ما گروه پیامبران ارثی به جا نمی گذاریم آن چه از ما باقی میماند، صدقه به شمار میآید (تاریخ الخلفاء صفحه ۸۶)
ابن حجر مکی نیز در الصواعق مینویسد:
مسلمانان درباره میراثِ پیامبر (صلی الله علیه و آله) به اختلاف افتادند و نزد هیچ کدام سخنی در این باره یافت نشد. ابوبکر گفت: من از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدهام که فرمود:
إنّا معاشر الأنبیاء لا نورث (الصواعق المحرقه صفحه ۱۹)
متّقی هندی نیز پس از نقل این روایت میگوید: این روایت را احمد، مسلم، ابی داوود، ابن جریر و بیهقی نقل کرده اند (کنز العمال جلد ۵ صفحه ۶۰۴ حدیث ۱۴۰۹)
همچنین فخر رازی دانشمند مورد وثوق اهل سنت در این خصوص می گوید:
به راستی کسانی که به دانستن این حکم نیاز داشتند تنها علی، فاطمه (علیهما السلام) و عبّاس بودند. اینان از زاهدان، عالمان و دینداران بزرگ بودند. ولی به طور حتم ابوبکر هیچ نیازی به شناخت این حکم نداشت؛ زیرا ابوبکر در زمره کسانی نبوده است که حتّی احتمال ارث بردن وی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وجود داشته باشد، و این مطلب هرگز بر دل او خطور نمی کرد. پس چگونه میتوان شایسته دانست که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این حکم را به کسی که هیچ نیازی به آن نداشته است رسانده، و به کسانی که کاملاً به آن نیاز داشته اند نرسانده باشد. (التفسیر الکبیر جلد ۵ صفحه ۲۱۸)
ثالثا، خلیفه دوم خود، در مقام عمل حدیث «لا نورث» را تکذیب کرده است.
مسلم در صحیح خود آورده که:
عمر، علی (علیه السلام) و عبّاس را مخاطب قرار داد و گفت: سپس تو و این همراهت با هم، نزد من آمدید در حالی که کار شما یکی بود و گفتید: فدک را به ما بده و من گفتم: اگر بخواهید به شما میدهم، امّا با این شرط که با خدا عهد کنید که درباره فدک همان کاری را انجام دهید که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) انجام میداد؛ و شما نیز آن را به این شرط گرفتید؛ آیا چنین نیست؟
گفتند: آری (صحیح مسلم جلد ۵ صفحات ۱۵۲ و ۱۵۳، کتاب الجهاد و السیر، باب حکم فیء)
این امر نیز مخالف روایت “لا نورث” است چرا که با بازگرداندن فدک، مخالف آن عمل شده است.