توحید اساسی ترین باور دینی مسلمانان بلکه سایر ادیان الهی است، زیرا توحید سرچشمه عقاید و اعمال دینی است. توحید مانند ریشه درختی است که دارای شاخه و میوه است و انسان از آن بهره مند می شود، بدیهی است که اگر نقش مهم و حیاتی توحید به عنوان اساس و پایه دین به صورت صحیح معرفی نشود آثار منفی فراوانی در دیگر عقائد و اعمال و امور فردی و اجتماعی در پی خواهد داشت.
از این رو لازم است که مسلمانان برای معرفی توحید به قرآن، سنت نبوی(ص)، اهل بیت علیهم السلام و عقل پیراسته از اوهام مراجعه کنند و به هر آوازی در این زمینه گوش فرا ندهند که ظلمات است و خطری جبران ناپذیر و گمراهی را در پی دارد. هر فرد یا گروهی برای معرفی توحید اگر راهی غیر از این راه را انتخاب کند بدون شک و تردید به انحراف خواهد گرائید و تنها راه صحیح شناخت خداوند همین است و بس.
فرقه وهابیت خداوند متعال را دارای دست و پا و صورت و … می داند. این فرقه خداوند متعال را به گونه ایی معرفی می کند که لازمه آن جسمانی بودن ذات اقدس خداوندی است از سویی دیگر هر گونه توجه و استمداد به غیر خدا را شرک و سایر مسلمانان را کافر و مشرک می داند !!!
از مسائلى که «ابن تیمیّه» بنیانگذار فکرى وهّابیّت رسماً به نشر آن همت گماشت قضیه جسمانیت خداوند متعال و اثبات لوازم جسمانیت مانند قرار گرفتن بر روى کرسى و خندیدن و راه رفتن و مانند این ها است.
ابن تیمیه گفته: «ولیس فی کتاب اللّه ولا سنّه رسوله ولا قول أحد من سلف الأمّه وأئمّتها أنّه لیس بجسم وأنّ صفاته لیست أجساماً وأعراضاً ؟ ! فنفی المعانی الثابته بالشرع والعقل بنفی ألفاظ لم ینف معناها شرع ولا عقل ، جهل وضلال» (التأسیس فی ردّ أساس التقدیس: ج ۱ ص ۱۰۱)
در کتاب خدا و سنت رسول اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم) و همچنین در گفتار سلف امت (صحابه) و پیشوایان دینى نیامده که خداوند جسم نیست و صفات او از جسمانیت و عرض بودن منزه است. انکار یک معنایى که شرع و عقل آن را نفى نکرده، یک نوع نادانى و گمراهى است.
ابن تیمیه در رساله «عقیده الحمویه» می نویسد:
(خداوند می خندد؛ و روز قیامت در حال خنده بر بندگان خود تجلی می کند.) (مجموعه الرسائل الکبری، رساله یازدهم،۴۵۱)
ابن تیمیه بعد از بیان عقیده خود بر اینکه خداوند جسم دارد، از دمشق به مصر احضار گردید و پس از محاکمه وی را دستگیر و به سبب عقیده اش زندانی کردند. (ولی هذا فنسب الی التجسیم فاشخص من دمشق فی رمضان سنه خمس و سبعمائه فجری علیه ما جری و حبس مرارا) الدرر الکامنه ج۱ص۱۵۴ داراحیاءالتراث العربی
و به نقل از ابن حجر عسقلانی؛ قاضی مالکی مذهب اعلام کرد: «فقد ثبت کفره» (کفر ابن تیمیه ثابت شد) (الدرر الکامنه ج۱ص۱۵۴-۱۵۵ داراحیاءالتراث العربی؛ البدر الطالع ص ۸۵ دارالفکر)
“ابویَعلی” استاد ابن تیمیه نیز در جسمانیت خداوند تا آنجا پیش می رود که همه اعضا به جز ریش و عورت را برای خداوند جایز می داند:« نسبت به آنچه در صفات حق گفته می شود، از قول من نقل کنید: من به جز ریش و عورت، هر عضوی را برای خداوند قائل می شوم» (العواصم مِنَ القواصم ص ۲۱۰)
ممکن است گفته شود مراد از اعضا و جوارحی که وهابیت برای خداوند قرار می دهند، همان قدرت خداوند و به اصطلاح، تشبیه معقول به محسوس است اما باید گفت که وقتی شاهدیم موسس این گروه، ابن تیمیه و پیروانش آشکار معتقد به جسمانیت خداوند با اعضایی همچون اعضای انسان هستند، جایی برای توجیه و تاویل این گفتار باقی نمی ماند.
از همه این گفتار سخیف تر و غیر معقول تر این گفتار ابن تیمیه است: « خداوند، خدا نمی باشد، مگر آن که جسم باشد؛ چرا که خدا جسم نباشد از بین رفتنی خواهد بود[!]» (بیان تلبیس الجهمیه ج ۱ ص ۹۴)
حال آنکه جسم بودن، فانی شدن را به همراه دارد و خداوند در این باره می فرماید: «لا اله الا هو کل شیء هالک الا وجهه له الحکم والیه ترجعون »(قصص آیه ۸۸)
از طرف دیگر “جسمیت خداوند” با آیه ۴ سوره مبارکه الحدید کاملا در تضاد است، خداوند در این آیه می فرماید: « و هو معکم أینَ ما کُنتُم » (و هر جا باشید او(خداوند) با شما است) یعنی منِ خدا به تعداد شما و با شما در هر کجا که باشید هستم و این عدم محدویت خداوند دلیلی بر جسم نبودن اوست چرا که جسم بودن شیء محدویت آن را در زمان و مکان به همراه دارد و آیه بوضوح این مطلب را رد می کند.
آنچه بیان شد برخی از اعتقادات موسس وهابیت و پیروان اوست که بدلیل بیگانه بودن با معارف راستین اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین دچار این انحرافات شده اند اما با مراجعه به روایات اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین پوچ بودن این نظرات که برای تحریف دین مبین اسلام بیان شده است، بیش از پیش آشکار می شود.
خداوند در کلام امیربیان، امیرالمومنین(ع)
امیرالمومنین سلام الله علیه در خطبه اشباح(خطبه۹۱) می فرماید: خداوند همان اولی است که برای اولیّتش قبلی نبوده و تا پیش از او چیزی باشد؛ آخری است که برای آخریتش بعدی نیست تا موجودی پس از او باشد و مردمک دیده ها را از دیدن و درکش بازداشت.»
آنحضرت در خطبه ۱۷۹ نهج البلاغه در جواب “دعلب یمانی” که پرسید: آیا پروردگارت را می بینی؟ فرمودند:« چگونه نیایش کنم خدایی را که نبینم؟ دوباره پرسید: چگونه او را می بینی؟ فرمود: «چشم ها او را چون اجسام درنیابند، اما دل ها در پرتو ایمانِ راستین، او را دریابند. او به همه چیز و همه کس نزدیک است، اما نه چون نزدیکی جسم به جسم، و از آنها دور است اما نه به معنای جدایی و بی خبری»
خواننده عزیز: تفاوت سخنان به اصطلاح علما و بزرگان وهابی را که با استناد به روایات ابوهریره ها و کعب الاحبارها گفته شده و کلام خداوند و اهل بیت(صلوات الله علیهم اجمعین) دو ثقل گرانبهایی که پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) برای ما به یادگار گذاشت، مقایسه کنید و قرآن را حَکم قرار دهید:« آیا کسی که هدایت به سوی حق می کند برای پیروی شایسته تر است یا آن که خود هدایت نمی شود مگر هدایتش کنند؟ شما را چه می شود، چگونه داوری می کنید؟!»(یونس ۳۵)وآیه شریفه (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىْءٌ)( الشورى ۱۱). صراحت دارد که خداوند مانندى ندارد و آیه شریفه (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ )( الاخلاص۴) نیز دلالت مى کند که او بى همتا است.