گاهی مخالفان به اشتباه گمان می برند که صفات الهی بر دو نوع است:
تعدادی از آنها صفات خدایی بوده که محال است به دیگری داده شود و بقیه مخصوص خدا نیست و امکان دارد در اختیار دیگران قرار بگیرد.
اما چنین اعتقادی از نوع شرک قول و وصف می باشد، زیرا تمام صفاتِ خدا ، خدایی است و اعطای آن محال عقلی می باشد.
آن چیزی که همواره باید به آن توجه کرد ، ذاتی و استقلالی بودن صفات خدا و بالله بودن صفات مخلوق است و تنها ملاک صحیح ، همین عدم وابستگی خداوند و وابسته بودن مخلوق در تمام صفات می باشد.
دامنه و محدوده کمالات مخلوقات ، هرقدر که وسیع باشد، تاثیری در شریک شدن آنها با خدا ندارد و چنانچه بزرگترین کمالات را به صورت بالله به مخلوقی نسبت دهیم، دچار شرک نشده ایم.
اما اگر کوچکترین و کمترین کمال را به نحو ذاتی و استقلالی به مخلوقی نسبت دهیم، مشرک خواهیم بود.
و به این ترتیب ملاک صحیح برای تباین و تفاوتِ خدا و خلق استقلالی و غیر استقلالی بودن صفات می باشد.
از ادّله عقلی که مخالفان ارائه می دهند، صفاتی مانند : حضور در همه جا ، نظارت بر همه عالم و سمیع کل صوت بودن است که تنها برازنده خداوند متعال بوده و هرگز با مخلوقات که محدود هستند ، تناسبی ندارد.
دیگر دلیل عقلی آنها، به فرض که این صفات قابل انتقال به غیر باشد، این غیر نمی تواند بشری از جنس ما باشد ، به این دلیل که خودِ این بشر جزئی از عالم هستی بوده و احاطه به همه عالم ندارد.
در جواب دلیل اول باید گفت:
قبلا هم گفتیم ، تمام صفات خدا اختصاصی بوده و قابل انتقال به غیر نمی باشد و او در هیچ یک از صفات سامع و عالم بصیر و… اشتراکی با مخلوقات ندارد.
ملاکِ صفت خدایی، استقلالی و ذاتی بودن آن است که قابل انتقال به دیگری نیست.
اصولا عالم مخلوقات با تمام وسعتش محدود است ، بنابراین امکان دارد با اذن و اراده الهی ، موجودِ محدودی بر تمام صفات فوق احاطه یابد و چنین صفتی که احاطه یک نامحدود به مجموعه ای نا محدود است و اعطای کمالی از جانب خداست ، از مقوله الله کردن یک مخلوق به اذن خدا نمی باشد.