خدای وهابی ها، پایش را روی آن یکی پایش انداخت!
پیروان مکتب سقیفه و دانش آموختگان کلاس ابن تیمیه، بنابر تعالیم وارداتی شان از دین یهود، همواره اعتقاد به جسمانیت خداوند متعال – نعوذ بالله – داشته و این عقیده انحرافی را با روایاتی که زعم خودشان صحیح است، به اثبات میرسانند.
جالب است که همین منحرفینی که خدایشان دارای بُعد بوده و در این عقیده از دست یهود تقلّب کرده اند، شیعیان موحّد را مشرک تلقی کرده و در باب توحید با آنها مناظره میکنند!
نمونه ای از اعتقاد وهابیان در باب جسمانیت خدا را در ذیل می آوریم:
طبرانی در معجم کبیر میگوید :
حدثنا جَعْفَرُ بن سُلَیْمَانَ النَّوْفَلِیُّ وَأَحْمَدُ بن رِشْدِینَ الْمِصْرِیُّ وَأَحْمَدُ بن دَاوُدَ الْمَکِّیُّ قالوا ثنا إِبْرَاهِیمُ بن الْمُنْذِرِ الْحِزَامِیُّ قال ثنا محمد بن فُلَیْحِ بن سُلَیْمَانَ عن أبیه عن سَعِیدِ بن الْحَارِثِ عن عُبَیْدِ بن حُنَیْنٍ قال بَیْنَا أنا جَالِسٌ إِذْ جَاءَنِی قَتَادَهُ بن النُّعْمَانِ فقال لی انْطَلَقْ بنا یا بن حُنَیْنٍ إلى أبی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ فَإِنِّی قد أُخْبِرْتُ أَنَّهُ قَدِ اشْتَکَى فَانْطَلَقْنَا على أبی سَعِیدٍ فَوَجَدْنَاهُ مُسْتَلْقِیًا رَافِعًا رِجْلَهُ الْیُمْنَى على الْیُسْرَى فَسَلَّمْنَا وَجَلَسْنَا فَرَفَعَ قَتَادَهُ بن النُّعْمَانِ یَدَهُ إلى رِجْلِ أبی سَعِیدٍ فَقَرَصَهَا قَرْصَهً شَدِیدَهً فقال أبو سَعِیدٍ سُبْحَانَ اللَّهِ یا بن آدَمَ لقد أَوْجَعَنِی فقال له ذلک أَرَدْتُ فقال إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم قال إِنَّ اللَّهَ عز وجل لَمَّا قَضَى خَلْقَهُ اسْتَلْقَى فَوَضَعَ إِحْدَى رِجْلَیْهِ على الأُخْرَى وقال لا یَنْبَغِی لأَحَدٍ من خَلْقِی أَنْ یَفْعَلَ هذا فقال أبو سَعِیدٍ لا جَرَمَ وَاللَّهِ لا أَفْعَلُهُ أَبَدًا (۱)
عبید بن حنین گفت: نشسته بودم که قتاده بن نعمان به نزد من آمد و گفت : ای پسر حنین! بیا به نزد ابوسعید خدری برویم زیرا به من خبر رسیده که بخاطر بیماری آزرده است. پس با هم به نزد ابوسعید خدری رفتیم. او دراز کشیده و پای راستش را روی پای چپش انداخته بود. پس سلام کرده و نشستیم.
قتاده بن نعمان با دستش، پای ابوسعید را شدیداً نیشگون گرفت. ابوسعید گفت: سبحان الله! دردم گرفت!
قتاده گفت: من هم همین را میخواستم! و سپس گفت: رسول الله صلی الله علیه وآله فرمودند: زمانی که خداوند متعال خلقش به پایان رسید، به پشت دراز کشیده و یک پایش را بر روی دیگری انداخت و گفت: شایسته نیست که هیچیک از مخلوقات من چنین کنند.
ابوسعید گفت: بخدا دیگر چنین نخواهم کرد.
اهل سنت واقعی چنین روایتهایی را مخالف نص صریح آیات قرآن در باب وحدانیت و عدم جسمانیت خدا دانسته و آنها را رد می کنند. اما برخی دیگر که توسط وهابیون فریب می خورند نه تنها روایات را قبول می کنند بلکه آنها را حمل بر ظاهر برخی دیگر از آیات قرآن کرده، قویا جسمانیت خدا را اثبات می کنند!!!
نظر شما عزیز اهل سنت در باره چنین روایاتی چیست؟
آیا خدا جسم است؟! آیا خدا پا دارد؟! و پایش را روی پای دیگرش می اندازد ؟!
پی نوشتها:
(۱) المعجم الکبیر ، ج ۱۹ ص ۱۳ رقم ۱۸