یکی از شکل های مناظره را می توان «مناظره غیرمستقیم» دانست؛ به این صورت که کسی یک موضوع را از دو شخص که در آن موضوع مخالفند بپرسد و جواب ها را باهم مقایسه کند. از مقایسه دو جواب می توان فهمید که کدامیک بر حق است. هدف نهایی از هر مناظره ای نیز همین یافتن حق است.
مثال:
پیامبراکرم (صلى الله علیه و آله) دو دوست یهودى داشت که از ایشان مطالبى شنیده بودند، تورات و صحف ابراهیم را قرائت کرده بودند و از کتب گذشته اطلاعاتى داشتند. پس از درگذشت پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) جویاى جانشین آن حضرت شدند با همان صفاتى که در تورات از او هست؛ که او اصلع و مصفر است (جلوی سرش مو ندارد و رنگ چهره اش به زردی می گراید) و او نزدیکترین مردم به پیامبر است.
وقتى وارد مدینه شدند و از مردم جویاى جانشین پیامبر گردیدند آنها را راهنمائى به ابابکر نمودند. آن دو با دیدن ابابکر با خود گفتند این شخص جانشین او نیست. از او پرسیدند: چه نسبتى با پیامبر (صلى الله علیه و آله) دارى؟ گفت من یکى از افراد قبیله او هستم و او همسر دختر من عایشه است. پرسیدند: نسبت دیگرى هم دارى؟ گفت نه. گفتند: این خویشاوندى نزدیک نیست. پرسیدند: حالا بگو خدایت کجاست؟ گفت: برفراز هفت آسمان. گفتند: غیر از این اطلاع دیگرى هم دارى؟ گفت نه. گفتند ما را به داناتر از خود معرفى نما. تو آن شخصى که در تورات به نام وصى حضرت محمد (صلى الله علیه و آله) توصیف شده و جانشین اوست نیستى. ابابکر از گفتار آنها خشمگین شد و تصمیم به کیفرشان گرفت. ولی آنها را پیش عمر فرستاد چون مى دانست اگر پیش عمر حرفهای دیگری هم بزنند او با آنها برخورد سختی خواهدکرد.
آنها نزد عمر رفتند و در مورد خویشاوندی مانند گفتگو با ابوبکر تکرار شد و همان سوال را نیز در مورد جایگاه خدا کردند و او نیز همان پاسخ را داد. پس گفتند ما را به داناتر از خود معرفى نما. او ایشان را به امیرالمومنین (علیه السلام) ارجاع داد.
همین که خدمتش رسیده و او را دیدند یکى از آنها به دیگرى گفت این همان کسى است که در تورات ذکر شده که وصى این پیامبر است و خلیفه او و شوهر دخترش مى باشد و پدر دو سبط و قائم به حق پس از اوست.
پرسیدند شما چه نسبت با پیامبر دارى؟ فرمود او برادر من و من وارث و وصى او هستم و اولین کسى که به او ایمان آورده و همسر دختر اویم. گفتند این خویشاوندى افتخار آفرین است و قرابت نزدیک. این همان صفات نوشته شده در تورات است.
حالا بگو خدایت کجاست؟ فرمود اگر مایلید بگویم به صورتى که زمان پیامبر شما بوده، و اگر مى خواهید به آن طور که در زمان پیامبر ما هست جواب بدهم. گفتند به آن طور که زمان پیامبر ما موسى علیه السلام بوده.
على (علیه السلام) فرمود چهار فرشته از مشرق و مغرب و از آسمان و از زمین آمدند و به هم رسیدند. فرشته مشرق به مغربى گفت: از کجا مى آیى؟ گفت: از نزد خدایم. فرشته مغربى به مشرقى گفت: تو از کجا مى آیى؟ گفت: از نزد خدایم. فرشته آسمانى به فرشته زمینى گفت: تو از کجا مى آیى؟ گفت: از جانب خدایم. فرشته زمینى به فرشته آسمانى گفت: تو از کجا مى آیى؟ گفت: از نزد خدایم. فرمود: این چیزى بود که در زمان پیامبر شما موسى (علی نبینا و آله و علیه السلام) بود.
اما آنچه در زمان پیامبر ما است گفتار خداوند است در قرآن کریم:
«… مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلَاثَهٍ إِلَّا هُوَ رَابِعُهُمْ وَلَا خَمْسَهٍ إِلَّا هُوَ سَادِسُهُمْ وَلَا أَدْنَى مِنْ ذَلِکَ وَلَا أَکْثَرَ إِلَّا هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا …» (قرآن کریم، سوره مجادله، بخشی از آیه ۷)
… هیچگاه سه نفر با هم نجوی نمیکنند مگر اینکه خداوند چهارمین آنها است، و هیچگاه پنج نفر با هم نجوی نمیکنند مگر اینکه خداوند ششمین آنها است، و نه تعدادی کمتر و نه بیشتر از آن مگر اینکه او همراه آنها است هر جا که باشند … (ترجمه آیت الله مکارم شیرازی)
آن دو یهودى گفتند: چرا آن دو تو را به جاى خود قرار نداده اند؟! به آن خدائى که تورات را بر موسى نازل کرده تو جانشین واقعى پیامبرى صفات تو را در کتاب خود مى یابیم و در عبادتگاههاى خود مى خوانیم. تو شایسته ترى به این مقام که از تو گرفته اند.
فرمود: پیش افتاده اند و تأخیر انداخته اند حساب آنها در دست خدا است. نگه داشته خواهند شد و مورد سوال قرار می گیرند.
منبع: احتجاجات (ترجمه جلد ۹ بحار الانوار) ج ۲، ص ۱۹ و ۲۰ به نقل از توحید صدوق، باب ۲۸ حدیث ۱۵. از امام صادق علیه السلام و ایشان از قول پدر خود امام باقر علیه السلام نقل کرده اند