«روشنفکری دینی» تضاد درونی (قسمت دوم)

روشنفکری
بازدید: 202

سوال: این فرمایش شما در عالم اسلام و به ویژه تشیع مقداری تعدیل نمی‌شود؟ با توجه به کلام شیعی از یک طرف و وجود فلسفه اسلامی از طرف دیگر که از ایمان، قرائتی عقلانی ارئه می‌دهند.
اگرچه روشن‌فکری با تدین ناسازگار است، ولی با معنویت سازگار است. به جای روشن‌فکری دینی، از روشن‌فکری معنوی طرفداری می‌کنم. به جای عنصر روشن‌فکری واژه‌ی عقلانیت را استفاده کردم و به جای صفت معنوی هم گفتم معنویت. نتیجه شده است «عقلانیت و معنویت» به جای «روشن‌فکری دینی».
تعبد نافی عقلانیت است چگونه دو چیزی که یکدیگر را ذاتاً نفی می‌کنند در پروژه‌ی روشن‌فکری دینی می‌خواهند با هم جمع شوند؟
در همه‌ی ادیان این سخن صادق است. مثلاً قرآن گفته است: تعداد دروازه‌بانان جهنم ۱۹ تا است، همه‌ی فلاسفه‌ی عالم جمع شوند و به من اثبات کنند که تعداد دروازه‌بانان جهنم ۱۹ تا است.
حتی در دینی مثل بودا همینطور است. الآن کدام بودایی را داریم که نسبت به بودا تعبد نورزد؟ بودا اتفاقاً یگانه بنیان‌گذار ادیان و مذهب بود که می‌گفت نسبت به سخن من تعبد نورزید. سخن من را آزمون کنید اگر با آزمون درست در آمد، بپذیرید والا وابزنید. الآن در کل جهان کدام بودایی است که این تلقی را داشته باشد؟

مگر می‌شود یک روشن‌فکر دینی بگوید که من می‌خواهم از فقه عبور کنم. آخر در دینی که می‌گوید: «نومن ببعض و نکفر ببعض فبشره بعذاب الیم» مگر کسی می‌تواند بگوید من متدینم ولی از فقه گذر می‌کنم، من این را نمی توانم بپذیرم که به بخشی از قرآن ایمان دارم و به بخشی ایمان ندارم. چگونه یک متدین می‌تواند بگوید من به این قرآن و دین ملتزم هستم ولی از فقهش صرف‌نظر کرده‌ام؟ خب تو اگر از فقه صرف‌نظر کردی یعنی از بخش‌هایی از قرآن صرف‌نظر کردی. درست است که احکام فقهی در بیشترین حالت ممکن نزدیک به ۵۰۰ آیه هستند؛ ولی خب ۵۰۰ آیه هم ۱/۱۲ قرآن است، پس چطور می‌توانیم بگوییم که از فقه بگذریم؟ علی‌الخصوص کسانی که معتقدند اسلام فقط قرآن نیست، اسلام قرآن است به‌اضافه‌ی روایت نبوی. آن زمان ما در روایت‌های نبوی هم فقه داریم، بعد چطور می‌شود از بخش‌های چشمگیری از دین بگذرد و بگوید من هنوز متدینم؟؟!
از اول گفتم، بیاییم حقیقت را بازگو کنیم که «ما نمی‌توانیم هم عقلانی باشیم و هم متدین»؛ اما این آقایان که هنوز اصرار دارند روشن‌فکر دینی هستند، این‌طور روشن‌فکر دینی ماندند که از آیات فقهی می‌گذرند.
برای بسیاری از آیات قرآن هم که معنای حقیقی قائل نیستند و معنای مجازی برای آن قائلند. بسیاری از آیات قرآن را هم که می‌گویند جزء ذاتیات قرآن نیست و از عرضیات قرآن است و اختصاص دارد به زمانی دون همه‌ی زمان‌های دیگر، مکانی دون همه‌ی مکان‌های دیگر و اوضاع و احوالی غیر از سایر اوضاع و احوال.
خب من می‌پرسم دیگر از دین چی باقی ماند؟ بعد به من می‌گویند تو خودت هم که این کار را می‌کنی؟ من هم می‌گویم نه، من هیچ‌وقت این کار را نمی‌کنم، من همیشه گفته‌ام باید نهایت امانت را برای پیام قرآن قائل باشیم.
آدم نباید سخن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و پیامبر اسلام را تحریف کند، سخن هیچ انسانی را ما حق نداریم تحریف کنیم چه برسد به سخن فرد بزرگی مثل پیامبر اسلام. باید بگویم ایهاالناس می‌خواهید التزام به قرآن و پیامبر داشته باشید الف، ب است؛ اما به اعتقاد بنده الف، ب نیست. حالا خودتان انتخاب کنید. من حرفم را با صداقت می‌زنم و سخن پیامبر را تحریف نمی‌کنم. حالا متاع کفر و دین بی مشتری نیست، هرکسی می‌تواند انتخاب کند که برود سراغ صحبت پیامبر یا صحبت من.
اگر از من بپرسد شما این جمله یا روایت را قبول دارید؟ من جواب می‌دهم که قبول داشتن یا نداشتن من داستان دیگری است؛ ولی من حق ندارم سخن فرد دیگری را تحریف کنم؛ اما کسانی هستند که از زمان صدر اسلام تا الآن کارشان همین بوده است. اینکه یک کسی از قرآن استبداد دینی بکشد بیرون و دیگری دموکراسی دینی را بیرون بکشد، یکی وحدت‌گرایی را استنباط کند یکی کثرت‌گرایی، یکی مدرنیزم را بکشد بیرون یکی مخالفت با مدرنیزم را یکی اومانیزم را بکشد بیرون یکی مخالفت با اومانیزم را بکشد بیرون، یکی مدارا یکی مخالفت با مدارا و … این یعنی هرج‌ومرج در علم متون که خب چنین چیزی وجود ندارد.
نواندیش دینی اصلاً و ابداً این‌ها را نمی‌گوید و می‌گوید من فقط پاس دین را می‌دارم، اما به تفسیرهایی که گذشتگان از دین کرده‌اند اکتفا نمی‌کنم، تفسیرهای نو به نو می‌کنم.
به تعبیر دیگری روشن‌فکر دینی ۲ منبع برای کشف قائل است یکی عقل ویکی تعبد؛ اما نواندیش دینی ۱ منبع قائل است، آن هم تعبد، می‌گوید این آیات قرآن و احادیث نبوی که باید نسبت به آن تعبد ورزیم، تعبد می‌ورزیم؛ اما نه با تفسیر گذشتگان بلکه برای هر عصری تفسیر نو می‌طلبد و آن‌طور تفسیر می‌کنیم و ما این را نواندیش دینی می‌نامیم.

منتخبی از گفت‌ و گو با دکتر مصطفی ملکیان
برگرفته از سایت فرهنگ امروز

برچسب ها: دین, دین_داری, روشنفکر, روشنفکری, روشنفکری_دینی, عقلانیت, مصطفی_ملکیان
نوشتهٔ بعدی
ائمه اهل سنت، شاگردان امام صادق علیه السلام
نوشتهٔ پیشین
«روشنفکری دینی» تضاد درونی (قسمت اول)

نوشته های مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.