وهابیانی که از تفکر محمد بن عبدالوهاب پیروی می کنند، «کشف الشبهات»(۱) او را معیار سنجش در برخورد با دیگران میدانند و فقط به آیاتی که در این کتاب آمده است، برای اثبات و تبلیغ عقاید خود، استشهاد می کنند و مدعی اند تنها این آیات از محکمات هستند(۲) و دیگر آیات از متشابهات؛ محکمات مورد نظر خود را نیز تفسیر به رأی می کنند.
حسن بن فرحان مالکی که خود وهابی مسلک است، مینویسد: «بعضی از پیروان شیخ چنین می پندارند که او وحید عصر خود در علم و دانش بود و تمام کشورهای اسلامی که دعوت وهابیت را نپذیرفتند، بلاد شرک و کفر است و تمام علمای این کشورها، جاهلانی هستند که هیچ چیز از اسلام نمی دانند!»(۳) محمدبن عبدالوهاب، مخالفان و منتقدان خود را چنین یاد می کند: «آنها میخواهند مردم را از دین خدا و رسولش دور سازند».(۴) به اعتقاد وی، اهل مکه و مدینه در آن روز که مذهب وهابیت را نپذیرفته بودند، همه کافر بودند!(۵)
این عده (سلفیها) برداشت خود از شرک و توحید را بر دیگران تحمیل میکنند، هرچند به بهای قتل و غارت اموال باشد. جنایت کربلا در سال ۱۲۱۶ یعنی ده سال پس از محمد بن عبدالوهاب را حتی مورخان سعودی باز گفته اند.(۶)
عقیده تحمیل تنها درباره شیعیان جاری نمیشد. اهل سنت و بلکه خود وهابیها نیز از این جنایتها در امان نبودند.(۷) ایوب صبری سرپرست مدرسه عالی نیروی دریایی در دولت عثمانی مینویسد: «عبد العزیز بن سعود که تحت تأثیر سخنان محمد بن عبدالوهاب قرار گرفته بود، در اولین سخنرانی خود در حضور شیوخ قبایل گفت: ما باید همه شهرها و آبادیها را به تصرف خود درآوریم و احکام و عقاید خویش را به آنان بیاموزیم… برای تحقق بخشیدن به این آرزو ناگزیر هستیم که عالمان اهل سنت را که مدعی پیروی از سنت سنیّه نبویّه و شریعت شریفه محمدیه هستند، از روی زمین برداریم. مشرکانی که خود را علمای اهل سنت قلمداد میکنند، از دم شمشیر بگذرانیم؛ به ویژه علمای سرشناس و مورد توجه را، زیرا تا اینها زنده هستند، همکیشان ما روی خوشی نخواهند دید. از این رهگذر باید نخست کسانی را که به عنوان عالم خودنمایی میکنند، ریشه کن و سپس بغداد را تصرف کرد».(۸)
وی در جایی دیگر مینویسد: «سعود بن عبد العزیز در سال ۱۲۱۸ه .ق هنگام تسلط بر مکه مکرمه، بسیاری از دانشمندان اهلسنت را بی دلیل به قتل رسانید و بسیاری از اعیان و اشراف را بدون هیچ اتهامی به دار آویخت و هر که را در اعتقادات مذهبی ثبات قدم نشان داد، به انواع شکنجهها تهدید کرد. آن گاه منادیانی فرستاد که در کوچه و بازار بانگ زدند: ادخلوا فی دین سعود و تظلوا بظله الممدود».(۹) شاهد دیگر را میتوان بمب گذاریهای متعدد در عراق در صفوف اهل سنت و شیعه و حتی در عربستان سعودی در شهرهای ریاض و الخبر دانست.(۱۰)
با این همه، حکومت وهابیان با همه مشرکان جهان دست دوستی داده است! رابطه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حکومت سعودی که مهد پرورش وهابیت است و خود در سایه این مذهب ساختگی به قدرت رسیده است، با فتاوای شیوخ وهابی چه تناسبی دارد؟! در طول سال، میزبان – به عقیده ایشان – مشرکان سراسر دنیا میشوند که همگی برای زیارت بقیع و حرم پیامبر (ص) در زیباترین هتلها جای داده میشوند! در حالی که اگر غیر خود را کافر و مشرک بدانند، بایست این آیه شریفه را خوانده باشند: «یا أیّها الّذین آمنوا انّما المشرکون نجس فلایقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا؛(۱۱) ای کسانی که ایمان آورده اید! حقیقت این است که مشرکان ناپاکند، پس نباید از سال آینده به مسجد الحرام نزدیک شوند.»
پی نوشتها:
1.این کتاب تقریباً ۷۰ صفحه ای را محمد بن عبدالوهاب، به منظور پاسخگویی از ایرادات علمای بلاد بر افکارش نوشته است. از جمله کسانی که بر این رساله شرح نوشته اند، محمد بن صالح العثیمین است که فردی عالم و نسبتاً معتدل بوده است، اما گویا به دلیل تقیه یا ترس از دست دادن مقام، – جز در موارد معدودی – توجیهگر سخنان محمد بن عبدالوهاب گردیده است.
2.محمد بن صالح العثیمین، شرح کشف الشبهات عثیمین، ص۷۴؛ به نقل از: وهابیت بر سر دو راهی، ص۸۶.
3.حسن بن فرحان، پیشین، ص۱۳؛ به نقل از: وهابیت بر سر دو راهی، ص۱۴۶ و ۱۴۷.
4. عبد الرحمن بنمحمد بنقاسم الحنبلی، پیشین، ج۱۰، ص۱۱۳؛ به نقل از: وهابیت بر سر دو راهی، ص۱۵۷ و ۱۵۸.
5.همان، ج۹، ص۲۸۵؛ به نقل از: همان، ص۱۵۹.
6.ر.ک: تاریخ المملکه السعودیه، ج۳، ص۷۳؛ عنوان المجد فی تاریخ النجد، ج۱، ص۱۲۱؛ به نقل از: علی اصغر رضوانی، سلفیگری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، قم، مسجد مقدس جمکران، چاپ دوم، ۱۳۸۵، ص۱۸۴.
7.ر.ک: حسن بن فرحان، پیشین، ص۱۲۳ به بعد.
8.تاریخ وهابیان، ص۳۳؛ به نقل از: سلفیگری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، ص۱۸۶.
9. همان، ص۷۴؛ به نقل از: همان.
10.وهابیت بر سر دو راهی، ص۸۶.
11. توبه، ۲۸.