از انواع شرک، ردّ حجج الهی و یا تعیین حجتهایی از جانب خود می باشد، به این معنی که شرک تنها همانند سازی در ذات و صفات خدا نیست ، بلکه با تعیین حجت از جانب خود هم شرک رخ می دهد.
از جمله حجتهای الهی ، دین و شریعت می باشد که برای هدایت بندگان قرار داده شده است و چنانچه کسب در دین خدا بدعتی گذاشته و یا آنرا تغییر دهد، مشرک شده است.
《 … وَ مَن نَصَبَ دینا غَیرَ دینِ الله، فَهُوَ مُشرِک 》
… هر که دینی غیر از دین الهی را قرار دهد، او مشرک است.
وجه شرک این عمل هم مشخص است، زیرا شخص با این عمل خود را در عرض خدا قرار داده و در تشریع و حاکمیت ، خود را به خداوند تشبیه کرده است.
شرک خفی!!!
رتبه ای از شرک وجود دارد که آنرا شرک خفی گویند، این نوع شرک از اعتقادی راسخ ناشی نشده ، اما انسان به دلیل غفلت و سستی اراده ، مرتکب اعمالی می شود که نتیجه آن کنار گذاشتن اوامر و نواهی الهی و پیروی از هوای نفس می گردد.
یکی از عناوین این شرک، شرک اعمال و طاعات است و منظور از این شرک، اطاعت از غیر خدا به “دون اذن الهی” و انجام معاصی می باشد.
وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ ﴿۱۰۶﴾
و بیشترشان به خدا ایمان نمى آورند جز اینکه [با او چیزى را] شریک مى گیرند. (۱۰۶) سوره یوسف
اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ ﴿۳۱﴾
اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به الوهیت گرفتند با آنکه مامور نبودند جز اینکه خدایى یگانه را بپرستند که هیچ معبودى جز او نیست منزه است او از آنچه [با وى] شریک مى گردانند. (۳۱) سوره توبه
با اینکه برای آنان روزه نگرفته و نماز نخواندند ، اما آن بزرگان ، اینان را امر ونهی کردند و ایشان نیز اطاعت کردند و حلال خدا را بر ایشان حرام و حرام خدا را حلال شمردند،پی جاهلانه آنها را عبادت کرده و این شرک اعمال و طاعات است.
از دیگر مواردی که در روایات شرک شمرده شده است، اعتماد به اسباب و آلات می باشد بدون توجه به اینکه خداوند چنین آثاری را در این اسباب و وسایل قرار داده است.
وَمَا یُؤْمِنُ أَکْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلَّا وَهُمْ مُشْرِکُونَ ﴿۱۰۶﴾
و بیشترشان به خدا ایمان نمى آورند جز اینکه [با او چیزى را] شریک مى گیرند (۱۰۶) سوره یوسف
منظور آن انسانی است که می گوید : اگر فلانی نبود ، هلاک می شدم و اگر فلانی نبود، فلان مصیبت به من می رسید و اگر فلانی نبود اهل و عیالم از بین می رفت.
او در این صورت برای خدا در مُلکش شریکی فرار داده که او را روزی داده و از او بلایا را دفع می کند.
اما اگر بگوید: اگر خدا به واسطه فلانی به من منت نگذاشته بود، هلاک می شدم؛ اشکالی ندارد
دامنه شرک خفی چنان وسیع است ، که باید در نحوه سخن گفتن و اعتماد به اسباب و وسایل نیز دقت کافی داشته باشیم، هرچند روشن است این اتکا و اعتماد به مرحله ی اعتقاد راسخ نرسیده و از غفلت است ، لذا در شرک بَیِّن داخل نشده است.
اما چون لازمه این عمل نوعی استقلال انگاشتن برای این اسباب و وسایل می باشد و لذا این عمل ، شرک آلود می باشد.