«جریان روشنفکری» بنا به تعاریف رسمی و مقبول بین المللی و در نیز نسخه ایرانی خود،در ذات و درون خویش، تکبّر ویژه ای دارد که بنا بر آن «روشنفکر» کسی است که خود را عقل برتر می داند و بر اساس «عقل خود» تمامی گزاره ها را قضاوت می کند.[۱]
صد البتّه «انسان» موجودی است که بر اساس «عقل» آفریده شده و در همه اعمال خود نیازمند به کاربردن عقل خویش است و راهی جز این ندارد. هر انسان نیز از دریچه عقل خود به دنیای پیرامون می نگرد.
امّا تفاوت «عقل مشترک انسانی» با «عقل جریان روشنفکری» موارد چندی است که یکی از آنها «خودبرتربینی» است. «انسان عاقل معمولی» درعینحال که مسائل را از زاویه دید خود قضاوت میکند، در همان حال برای خود و دریافتهایش مصونیّتی قائل نیست و خود را خطاپذیر و آماده نقد میداند. این در حالی است که «جریان روشنفکری» همهچیز حتی خدا را قابل نقد میداند و درعینحال برای خود، مصونیّت از خطا قائل است و یا لااقل فاصله خود را با عموم جامعه در این زمینه بسیار زیاد میبیند.
اگر این مطلب را با سخنان معصومین که زبان گویای خداوند هستند و هرگونه خطا و اشتباه از آنان محال است پیوند دهیم، میتوانیم به قضاوتهای روشنتری دربارهی این جریان برسیم. دو مورد از این جملات کلیدی در تصویر زیر مشاهده میشود.
این نتیجه را از فرمایشات معصومین علیهمالسلام میتوان گرفت که در طیف متعادل تا تندروی جریان روشنفکری هر قدر خصوصیّت «خود عاقل بینی» بیشتر باشد، حماقت واقعی نیز بیشتر است. همچنین حرکت اینگونه افراد و این جریان اگر بدون علم و آگاهی واقعی و آمیخته با حماقت باشد، سرانجامی جز دوری از حقیقت نخواهد داشت.
لذا دستاورد نهایی «جریان روشنفکری» کاملاً عکس ادّعای اوّلیّه و «فرو رفتن در عمق جهالت» خواهد بود. این خطری است که «روشنفکران آگاه» بایستی ملاحظهاش را بنمایند و خود و جامعه خویش را به مدد الاهی از آن دور کنند.
پی نوشت ها:
[۱] مطلب «روشنفکری – تعریف (۲) و نقدی بر آن» در بخش روشنفکری همین وبگاه