«من در آن وقت معنای لا اله الا الله را نمیدانستم و نیز دین اسلام را نمیفهمیدم… و نیز در بین مشایخم هیچ کس وجود نداشت که این معنا را درک کند. پس هر کس از علمای عارض گمان کند که معنای لا اله الا الله را فهمیده یا معنای اسلام را قبل از این وقت شناخته، یا گمان کرده که احدی از مشایخ این معنا را فهمیده اند، دروغ و افترا بسته و امر را بر مردم مشتبه کرده است و خودش را به چیزی نسبت داده که در او نیست». الدرر السنیه، ج۱۰، ص۵۶۱؛ به نقل از: سلفی گری (وهابیت) و پاسخ به شبهات، ص۳۱۰
این سخن مؤسس آیین وهابیت است که از توحید انحصاری خبر می دهد؛ توحیدی که دعوت به آن تنها با زبان شمشیر است. او همچنین میگوید: «علمای نجد و قضات آن منطقه، هیچ یک معنای لا اله الّا اللّه را نمیدانند و میان دین محمد (ص) و دین عمرو بن لحی (بت پرست معروف عصر جاهلیت) تفاوتی قائل نیستند، بلکه دین عمرو بن لحی را بهتر می شمرند»! الدرر السنیه ، ج۱۰، ص۵۱؛ به نقل از: وهابیت بر سر دو راهی، ص۱۵۶
تصور شیوخ وهابیت بر این است که مراد از «لا اله الّا الله»، تنها ناظر به توحید در عبادت است؛ چرا که «اله» به «معبود» تفسیر شده است. این تفسیر به دلیل آن بود که «اله» های پنداری، در ملل جهان مورد پرستش بودند. حال آنکه به طور دقیق، معبود از لوازم اله است، نه معنای آن. آیت الله جعفر سبحانی، آیین وهابیت، تهران، مشعر، چاپ هشتم، ۱۳۸۶، ص۱۹۲ معنای حقیقی کلمه «اله»، همان الله و – در فارسی – خداست. گواه این سخن، کلام شریف «لا اله الا الله» است. چرا که اگر به معنای معبود باشد، جز خدا در جهان معبودهای دیگری نیز هستند، اما اگر به معنای الله باشد، جز «الله»، الله دیگری در جهان نیست. و این همان شعار وحدانیت است. عبادت نیز رفتاری است که از اعتقاد به الوهیت سرچشمه میگیرد و اگر چنین اعتقادی نباشد، تعظیم و تکریم او هم عبادت نخواهد بود. خداوند آنگاه که دستور عبادت میدهد، به دنبال آن «جز او معبودی نیست» را ذکر میکند: «یا قوم اعبدوا الله ما لکم من اله غیره؛ اعراف، ۵۹ ای قوم من! خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز او نیست.»
بر خلاف تصور وهابیون، شرک مشرکان، تنها در معبود قرار دادن بتها نبود، بلکه قرآن شریف، «اله» بودن بتها را دلیل شرک آنها میداند: «انّهم کانوا اذا قیل لهم لا اله الّا الله یستکبرون؛ صافات، ۳۵ آنان – مشرکان – بودند که وقتی به ایشان گفته میشد: خدایی جز خدای یگانه نیست، تکبر میورزیدند!»؛ چون به الوهیت دیگر موجودات معتقد بودند. همچنین در جایی دیگر می فرماید: «أم لهم إلهٌ غیر اللّه سبحان اللّه عمّا یشرکون؛ طور، ۴۳ آیا ایشان را جز خدای معبودی است؟ منزّه است خدا از آنچه – با او – شریک میگردانند»؛ و نیز در توصیف مشرکان میفرماید: «واتّخذوا من دون اللّه آلهه لّیکونوا لهم عزّا ً مریم، ۸۱ ؛ و به جای خدا، معبودانی اختیار کردند تا برای آنان – مایه – عزت باشد.
در تمام این آیات، «اله» به معنای الوهیت و خدایی گرفته شده است و مشرکان – در عین آنکه آنان را مخلوق خدا میدانستند – از آن رو به الوهیت معبودهای خود معتقد بودند که برخی از کارهای خدای بزرگ به آنان سپرده شده و برای همین عمل آنها را پرستش و«عبادت» میکردند. ر.ک: آیین وهابیت، ص۱۹۲ – ۱۹۷
و مشرکان زمان جاهلی تنها به همین دلیل که در عبودیت کسی را شریک خدا قرار داده بودند، مشرک بودهاند اگر نه آنان نیز به خالقیت و ربوبیت خداوند اعتقاد داشتند. هر چند قرآن شریف، مشرکان را به شرک در خالقیت نیز یاد میکند (ر.ک: انبیا، ۲۱ و۲۲؛ مؤمنون ۹۱ و ۹۲ ) و «اله» دانستن بتها از سوی جاهلیت را، شرک میداند. مشکل مشرکان فقط این نبود که بت را «عبادت» میکردند، بلکه بتها را «ربّ» میدانستند. شاعر عرب جاهلی در مذمت طایفه بنیحنیفه چنین گفته بود: «أکلت حنیفه ربّها عام التقحم و المجاعه / لم یحذروا من ربّهم سوء العواقب و التباعه؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۷، ص۲۰۹؛ به نقل از: وهابیت بر سر دو راهی، ص۹۴ طایفه بنی حنیفه خدای خود را در سال قحطی و سختی خوردند و از مجازات پروردگار خود (همان بت) نترسیدند». و یا دیگری که به رب بودن بتها، چنین تشکیک کرده است: «آیا بتی که روباه بر آن بول کند، رب است؟». محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، مؤسسه الوفاء، بیروت ۱۴۰۴ق، ج۳، ص۲۵۳
مفهوم «اله» به عبادت محدود نمیشود و خالقیت و ربوبیت را نیز دربر میگیرد.
اله از منظر وهابیت
بازدید: 32