وهابیان از آن جهت که فکر متحجرانه و بسیط دارند درصدد برآمده اند تا مفهوم «بدعت» را توسعه داده و آن را شامل هر امری که حادث شده و در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نبوده است نیز بنمایند، و اینکار را به عنوان حرص بر محافظت شریعت انجام میدهند، در حالیکه نمیدانند که با این عملکرد خود دین را از سهل و آسان بودن خارج کرده و مردم را در مشکلات فراوان قرار میدهند.آنان گمان میکنند که برای هر امری باید نصّی از جانب شارع باشد و شریعت اسلام عقیم است و دربردارنده ضوابط عمومی و قوانین کلی نیست تا بتواند پاسخگوی مصادیق حادث باشد و با شرایط زمانی و مکانی منطبق نیست.
در راس این مکتب و تفکر این تیمیه قرار دارد که با ترویج این دیدگاه تنگ نظرانه تخم تفرقه و اختلاف را در بین مسلمین نشاند و از این طریق مسلمانان موّحد را به انواع تهمتها متّهم ساخت. ابن تیمیه میگوید:
فالأصل فی العبادات: أن لا یشرع منها إلا ما شرعه الله، والأصل فی العادات: أن لا یحظر منها إلا ما حظره الله (اقتضاء الصراظ المستقیم، ابن تیمیه ص ۲۶۹)
اصل در عبادات آن است که جیزی جز آنچه خداوند تشریع کرده مشروع نباشد، و اصل در عادات آن است که جیزی جز آنچه که خداوند محظور و ممنوع کرده ، ممنوع نباشد.
وهابیان و پیروان محمد بن عبدالوهاب، این عقیده و روش، یعنی اتهام به دیگران را از بزرگشان ابن تیمیه به ارث برده اند و دیگر مسلمانان را به جهت برخی اعمال به بدعت گذاری و شرک و کفر متهم ساخته اند.
در کتاب صحاح اللغه – از کتابهای لغت درجه اول اهل سنت – و لسان العرب و العین، بدعت را به این شکل معنا میکنند:
إنشاء الشیء لا علی مثال سابق.
کاری نو و عمل بیسابقه.
الصحاح للجوهری، ج۳، ص۱۱۸۴ – لسان العرب لإبن منظور، ج۸، ص۶
راغب اصفهانی نیز میگوید:
و البدعه فی المذهب إیراد قول لم یستن قائلها و فاعلها فیه بصاحب الشریعه و أماثلها المتقدمه و أصولها المتقنه.
گفتار و کرداری که مستند به صاحب شریعت نباشد و از موارد مشابه و اصول محکم شریعت هم استفاده نشده باشد.
مفردات غریب القرآن للراغب الأصفهانى، ص۳۹
ابن حجر عسقلانی – از استوانههای علمی اهل سنت – در کتاب فتح الباری فی شرح صحیح البخاری در مورد حدیث نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) که میفرماید:
کل بدعه ضلاله و کل ضلاله فی النار
میگوید:
و المحدثات بفتح الدال جمع محدثه و المراد بها ما أحدث و لیس له أصل فی الشرع و یسمى فی عرف الشرع بدعه و ما کان له أصل یدل علیه الشرع فلیس ببدعه.
هر چیز جدیدی که ریشه شرعی نداشته باشد، در عرف شرع، آن را بدعت میگویند و هر چیزی که ریشه شرعی داشته باشد، بدعت نیست.
فتح الباری لإبن حجر، ج۱۳، ص۲۱۲ – عمده القاری للعینی، ج۲۵، ص۲۷ – تحفه الأحوذی بشرح جامع الترمذی للبارکفوری، ج۷، ص۳۶۶ – عون المعبود شرح سنن أبی داود للعظیم آبادی، ج۱۲، ص۲۳۵
عبارتهایی را که بزرگان و لغتشناسان اهل سنت دارند، همان تعابیر را مرحوم سید مرتضی (ره) – از متکلمان و فقهای نامدار شیعه – دارد و میگوید:
البدعه زیاده فی الدین أو نقصان منه من إسناد إلى الدین.
بدعت، افزودن چیزی به دین یا کاستن از آن با انتساب به دین است.
رسائل المرتضى للشریف المرتضى، ج۲، ص۲۶۴
از این تعابیر لغتشناسان و علماء و بزرگان، استفاده میکنیم که بدعت عبارت است از نسبت دادن چیزی به شرع که از اصل شرع نیست یا کاستن چیزی از شرع. یعنی در بدعت، ۲ رکن خوابیده است:
۱. تصرف در دین: با کاستن از دین یا با افزودن به دین ۲. نسبت دادن چیزی به دین: که در کتاب و سنت، سابقه نداشته باشد.
نکاتی است که باید قبل از شروع به بحث به آن اشاره کنم تا عزیزان توجه ویژهای داشته باشند:
1. ما از تعابیر بزرگان استفاده میکنیم که یکسری از کارهای عمومی که در جامعه با آنها برخورد میکنیم مانند فوتبال و غیره، نه منتسب به دین هستند و نه چیزی هستند که تباین با دین داشته باشند و نمیتوانیم جزء بدعت بشماریم. مثلا گفتن اذان با بلندگو یا با هواپیما به حج رفتن، در زمان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) سابقه نداشته است و اینها را جزء دین نمیدانیم و انتساب به دین هم نمیدهیم.
2. در تعریف بدعت آمده است: انتساب چیزی به دین، به شرط آنکه در دین سابقه نداشته باشد و روایت و آیهای در رابطه با آن موضوع نباشد. در بعضی موارد آیات و روایات صریحی در یک موضوع آمده است؛ مثلا نماز و روزه را اینچنین بهجا بیاوریم. پس هرگونه تغییری در نماز و روزه، بدعت است. اما حالت دومی نیز داریم که کلیاتی در قرآن و روایات آمده ولی مصادیق آن را خودمان معین میکنیم. درست است که برای مصداق، آیهای نداریم، ولی الفاظ عمومی و مطلق در شرع مقدس در آن رابطه بیان شده است. مثلا در رابطه با تعظیم شعائر اسلامی و تکریم نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، آیات و روایات متعددی داریم. اینکه تکریم و تعظیم نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باید به چه شکل باشدبعهده فرد است. این عمده اختلافات وهابیت با مسلمانان می باشد. مراس بزرگداشت برای نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را از مصادیق تکریم و تعظیم شعائر اسلامی ایشان میدانیم. بعنوان مثال همانطوری که قرآن در رابطه با تجهیزات نظامی، آیه دارد:
وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ
و براى – کار زار با – ایشان – دشمنان- هر چه را میتوانید از نیرو آماده کنید.
سوره أنفال/آیه۶۰
در زمان نبی مکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، تجهیزات نظامی منحصر بود به شمشیر و نیزه و امثال اینها و امروز هم در محور توپ، تانک، مسلسل، هواپیماهای جنگی، بمبهای اتمی و غیره است. اگر از کسی که تجهیزات نظامی مانند توپ و تانک میخرد، سوال کنیم که آیا روایتی برای خرید ادوات جنگی امروز دارید؟ میگوید خیر، ما روایات خاصی برای خریدن یا استفاده اینها نداریم؛ ولی شارع مقدس، آیهای را بصورت کلی و البته با دلیل عام در قرآن در این رابطه فرموده است. در آن روز، ادوات جنگی منحصر بود به شمشیر و نیزه و امروز هم با تجهیزات دیگری است.
چیزی که سابقه در دین ندارد، ۲ نوع است:
۱. با دلیل خاص ۲. با دلیل عام که مصادیقش با پیشرفت زمان تعیین میشود.
وقتی تلگراف اختراع شد، آقایان وهابیها رسما فتوا بر حرمت استفاده از تلگراف را صادر کردند. بعد دیدند که تمام دنیا آنها را مسخره میکنند و از این قضیه دست کشیدند.
بنابراین لازم میشود تا وهابیان سلفی تجدید نظر اساسی در عقاید و باورهای خود داشته باشند تا مورد تمسخر دیگران قرار نگیرند و نام اسلام را با ندانم کاریهای خود خدشه دار ننمایند تا بدین ترتیب اسلام واقعی به اقشار مردم معرفی شود.
برگرفته از مباحث کتاب «بدعت چیست» علی اصغر رضوانی و سایت تحقیقاتی حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداه.
بدعت از منظر وهابیان
بازدید: 120