وهابیان در مورد عقل و دخالت آن در تشریع و عقاید دیدگاههایی دارند که به یک مورد اشاره میشود:
عدم استقلال عقل در فهم حقایق
سلفیها استقلال عقل در فهم حقایق و مستقلات عقلیه را قبول ندارند و وارد کردن مدرکات عقلی قطعی بر آیات قرآن و روایات را نمیپذیرند.
دکتر قوسی میگوید:
انّهم ـ (رحمهم الله) ـ یحترمون العقل و یقدرونه قدره و یعرفون له قیمته و فضله؛ لاعتقادهم بانّ فهم نصوص الکتاب و السنه یحتاج إلی قلب یتدبّر و عقل یفکّر یغوص صاحبه فی معانیها فیستنبط منها الحکم الشرعی الصحیح، الاّ انّهم یرفضون الغلو فی تقدیر العقل و تمجیده…(۱)
همانا آنان عقل را محترم شمرده و قدرش را میدانند و برای آن فضیلت و ارزش قائلاند؛ زیرا معتقدند که فهم نصوص کتاب و سنت محتاج به قلب متدبّر و عقل متفکری است که صاحبش را در معانی آن دو وارد کرده و حکم شرعی صحیح را استنباط کند، ولی آنان غلو در تقدیر از عقل و تمجید آن را نمیپذیرند…
نقد
اوّلاً: این ادّعا را ما در مقام عمل نمیبینیم؛ زیرا مشاهده میکنیم که سلفیها در طول تاریخ به ظاهر آیات و روایات حکم کرده و هرگز در فهم نصوص و ظواهر، از عقل کمک نمیگیرند بلکه بر ظاهر هر روایتی عمل کرده و بر آن حمل مینمایند. و این معنایی را که برای تعقل ذکر کردهاند به معنای فکر کردن است نه استفاده از مبانی و قواعد عقلی.
ثانیاً: استفاده از قواعد عقلی قطعی در فهم نصوص و ظواهر، هرگز غلو در تقدیر عقل نیست؛ بلکه حمل ظواهر هر دلیل بر خداوند بدون تدبر در اینکه چه تالی فاسدی دارد غلوّ در تعبد به نصوص است.
پی نوشت:
(۱) المنهج السلفی، ص ۳۸۷.
برگرفته از سایت vahhabiyat.com/