وهابیون با ملاک قرار دادن رأی و نظر شخصی خود، مسلمانانی را که با نظریات و عقائد شخصی آن ها، هم رأی و هم مسلک نیستند را کافر معرفی می کنند، چنان که محمد بنعبدالوهاب در مورد اهالی منطقه بدو می گوید: «آنان کافرتر از یهود و نصارا هستند و به اندازه مویی از اسلام نزد آنان نیست؛ گرچه به شهادتین تکلم کنند»(عاصمی، عبدالرحمن،الدرر السنیه فی الأجوبه النجدیه، ج۸، ص ۱۱۷.)
محمد بنعبدالوهاب معتقد بود، هر شهر و کشوری که وی را در دعوتش یاری نکند، در زمره بلاد مشرکین به حساب میآید و از این رای هیچ مکانی استثنا نیست(عاصمی، عبدالرحمن،الدرر السنیه فی الأجوبه النجدیه، ج۱۰، ص ۶۴.)
اگرچه وهابیون جهت تحت تأثیر قرار دادن مردم و گمراه کردن افکارعمومی، از گزارهها و شعارهای دینی استفاده کرده اند، ولی این استفاده ابزاری بوده است. با نگاهی به عملکرد وهابیون در طول تاریخ می توان این ادّعا را بر همگان روشن نمود. کافی است کشتار مردم کربلا، طائف، یمن، حجاز و غیره (تاریخ النجد و دعوت الشیخ محمد، ص۱۴۲و۱۴۳؛ تاریخ المملکه العربیّه السعودیّه، ج۱؛ ص۷۳-۹۲؛ الدررالسنیّه فی الرد علی الوهابیّه، ج۱، ص۴۵ و ما بعد آن.) را از نظر بگذرانیم. وهابیون با حکم به تکفیر، مسلمانان را از دم شمشیر گذراندهاند، و آن ها را به خاک و خون کشیدند، بی آنکه گناهی از آنها سر زند. ماحصل این اعتقاد تشکیل گروههای تندرو و خشنی مانند اخوان التوحید، داعش، بوکوحرام است که با تربیت افراد ناآگاه و جاهل حملات تروریستی و انتحاری را پایه ریزی نموده است بهطوریکه هیچ جای دنیا از خطر تروریستی و حمله انتحاری پرورشیافتگان وهابی در امان نیست. اینان مشکلات بزرگی برای مسلمانان در پیش مردم جهان ایجاد کردند. میتوان گفت قتل و خشونت لازمه جریان وهابیت است؛ بهطوریکه با شنیدن نام وهابی، ترور و خشونت نیز در اذهان تداعی میشود.
در حالی که اینگونه اعمال و رفتار خلاف نص قرآن و احادیث نبوی است؛ چون قرآن از تشکیک در اسلام دیگران که اظهار اسلام میکنند و حکم به کفر آنها، نهی کرده است. قرآن در این خصوص میفرماید:
«… وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیکمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا …» (سوره نساء آیه ۹۴ ) (به کسی که اظهار اسلام می کند، نگویید که تو مؤمن نیستی)
طبق این آیه، اصل در تشخیص مسلمان بودن کسی، ظاهر اوست نه باطن؛ یعنی در خروج شخصی از کفر، همین اظهار ظاهری اسلام کافی است، همچنان که علمای اهل سنت نیز این اصل را پذیرفتهاند و بر آن تأکید کردهاند. شاطبی در کتاب الموفقیات به این مسئله اشاره کرده، میگوید: «حکم کردن به ظاهر، از احکام قطعیه است» (ابراهیم شاطبی،الموافقات فی أصول الفقه، ج۲، ص۲۷۱.)
از روایات معتبر اهل سنت نیز چنین برداشت میشود که کسی که شهادتین را بر زبان جاری میکند نباید او را تکفیر کرد.
اسامه بن زید میگوید: رسول الله(صلی الله علیه و آله) ما را به سوی قبیله حُرقات فرستاد. صبح زود بر آنان یورش بردیم و آنها را شکست دادیم. من و یک انصاری به مردی از آنان رسیدیم. هنگامی که بر او مسلط شدیم، لا إله إلا الله گفت. پس مرد انصاری، دست نگه داشت ولی من آنقدر به او نیزه زدم که کشته شد. هنگامی که به مدینه آمدیم و خبر به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) رسید، فرمود: ای اسامه! بعد از اینکه لا إله إلا الله گفت، او را کشتی؟ گفتم: او برای نجاتش، شهادت آورد. سپس رسول خدا آنقدر این جمله را تکرار کرد که من آرزو کردم ای کاش! قبل از آن روز، مسلمان نشده بودم. (بخاری،صحیح البخاری، ج۴، ص۱۵۵۵.)
بزرگان اهل سنت از این روایت چنین برداشت کردهاند که این روایت دلیل بر قبول اعمال ظاهری و حکمکردن بر اساس مقتضای ظاهر است، همچنان که ابنحجر به این مسئله اشاره کرده است. (ابن حجر، فتح الباری، ج۱، ص۷۷: «وفیه دلیل علی قبول الأعمال الظاهره والحکم بما یقتضیه الظاهر».)
بنابراین، با وجود اینکه دین اسلام اظهار ظاهری اسلام را کافی دانسته و حق تکفیر را به هیچ کس نداده است، ولی خشونت و انتحار وهابیها سبب گشته که از اسلام چهرهای خشن، تروریست، وحشی و عقبمانده در جهان ترسیم شود.
برگرفته از پایگاه تخصصی وهابیت پژوهی و جریان سلفی